آقای دکتر فرضی، در آغاز لطفاً خودتان را معرفی کنید ؟
با سپاس از فرصتی که در اختیارم قرار دادید، شهرام فرضی هستم و در کلاردشت به دنیا آمدم و بخت با من یار بود که توانستم تا گرفتن دیپلم ریاضی-فیزیک، از آن طبیعت زیبا برخوردار باشم. با پایان کارشناسی ارشد برق و برای انجام تعهدات بورسیه تحصیلیام در دانشگاه نفت، از سال ۱۳۸۳ در مدیریت مهندسیوساختمان مشغول به کار شدم و هماکنون در این مدیریت به عنوان دبیر کمیته معاملات متوسط، دبیر مطالعات ارزش و رئیس خدمات فنی و مهندسی فعالیت دارم. به دلیل گرایش و علاقهام به امور اجتماعی و مسایل انسانی، در سال ۱۳۸۸ و با کسب رتبه چهارده در مقطع کارشناسی ارشد مطالعات فرهنگی دانشگاه علامه طباطبایی پذیرفته شدم. البته حذف این رشته از زیرمجموعه رشتههای علوم اجتماعی در همان سال و غیاب اساتید باتجربه و کارآمد، باعث شد انتظاراتم از این رشته برآورده نشود. در هر صورت، با پایان این دوره و پذیرفته شدن در آزمون سراسری دکتری سال ۱۳۹۰، امکان ادامه تحصیل در چند شهرستان برایم فراهم شد که در نهایت ترجیح دادم مقطع دکتری جامعهشناسی سیاسی را در تهران و در دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات بگذرانم.
دو رشته تحصیلی کاملاً متفاوت ؟آیا با هم سنخیتی دارند؟
بله درست میفرمایید، پیداکردن ارتباط میان دو زمینه تخصصی علوم فنیومهندسی و علوم انسانی اگر غیرممکن نباشد، چندان هم ساده نیست. به همین خاطر اجازه میخواهم با مقدمهای کوتاه پاسخ را بیان کنم. از آنجایی که بیشترین فعالیتهای شرکت در مناطق عملیاتی جنوب و غرب کشور و در همسایگی مرز ایران با کشور عراق انجام میشود، در هر بازدید از این مناطق دو چیز توجهم را جلب کرده است: نخست خاکریزها، سنگرها و سایر آثار باقیمانده از جنگ که برای من و هر ایرانیِ میهندوست، یادآور فضای ایثار و از خودگذشتگی رزمندگان و ایستادگیشان با دستهای خالی در برابر سهمگینترین سلاحها است و دوم، مشاهده وضعیت اجتماعی و معیشتیِ نابسامان ساکنان بومی که با وجود تحمل شرایط بسیار سخت اکولوژیکی و همینطور مشکلات جنگ و بیخانمانی، چنان که باید از سطح رفاهی شایستهای برخوردار نیستند.
برای تلفیق و آشتی دادنِ این دو تخصص ناهمگون، تلاش کردهام همزمان با فعالیت در شرکت مهندسی و توسعه نفت به عنوان یکی از مهمترین شرکتهای پیشرو در توسعه فناورانه صنعت نفت و گاز، خود را در قالبی محدود، محصور نکنم و به ساحتهای دیگری هم مانند چالشهای توسعه انسانی و پژوهش در زمینه مسئولیت اجتماعی و تحلیل پیامدهای حضور صنعت نفت سرک بکشم. علاقهمندی به مسائل ساکنان بومی باعث شد، تز دکتریام را با موضوع فهم تجربه توسعه صنعت نفت از منظر ساکنان محلّی مناطق نفتخیز، انتخاب کنم و مطالعاتم را نه با شیوههای مرسومِ نظریهآزمایی که با رهیافت نظریه بنیانی و نظریهپردازی در قالب الگوهای پارادایمی سر و سامان دهم. خوشبختانه دستاوردهای این پژوهش، در دانشگاه تهران و دانشگاه علامه طباطبایی مورد توجه قرار گرفت و در چهارمین همایش علوم ملی پژوهش اجتماعی و فرهنگی در جامعه ایران به ارائه سخنرانیام دراین حوزه منجر شد.
جا دارد اشاره کنم چون مشاوره تز را آقای دکتر طالبیان (مشاور امور اجتماعی وزیر محترم نفت) بر عهده داشتند، این ارتباط همچنان حفظ شده و با برگزاری نشستهایی درباره مسائل اجتماع محلی غرب کارون و بررسی و ارائه راهکارها، امیدوار هستیم نتیجه نهایی به بازسازی اعتماد متقابل، همگرایی و توانمندسازی مردم بومی یاری برساند. در همین رابطه، لازم میدانم مراتب سپاسگزاری عمیقام را از همراهی و همدلی آقای مهندس آقایی و خانم مهندس شریف که نقش حامی معنوی را بر عهده داشتند، ابراز کنم.
– خارج از حیطه کاری و امور شرکت چه فعالیت هایی انجام می دهید ؟
زندهیاد مادرم و پدر بزرگوارم که هر دو از دسترسی به آموزش بیبهره بودند، شوق آموختن را در من نهادینه کردهاند و از اینرو آموزش، نقشی اساسی در زندگیام داشته است به گونهای که بازههای زمانی کوتاهی را میتوانم پیداکنم که در حال یادگیری نبودهام که سالها تحصیل و تدریس در دانشگاه و آموختن زبانهای فرانسه و اسپانیولی در کنار زبان انگلیسی، از نشانههای آن هستند. اتفاقاً در آزمون سال گذشته مطالعات اسپانیا دانشگاه تهران، رتبه یک کشوری را کسب کردم که تجربهای جالب، شیرین و غریبی برایم به دنبال داشت. شعرهایی را هم ترجمه کردم که بخشی از آنها در خانه شاعران جهان منتشر شده است. در زمینه ورزش باید قدردان خانواده باشم که آشنایی با کوه و استفاده از ظرفیتهای گستردۀ آن را به من ارزانی داشتند. پدر از بازنشستگان سازمان تربیتبدنی و از پیشکسوتان ورزش کوهنوردی هستند، خودم هم همت میکنم تا از اجرای برنامه هفتگی کوهپیمایی جا نمانم. در کنار فعالیتهایی که جنبههایی از رشد شخصی را در پی دارند، به همراه همسرم کانونی را به منظور حمایت از کودکان بیسرپرست و بدسرپرست تأسیس کردهایم تا با مشارکت در عرصۀ فعالیتهای اجتماعی نیکوکارانه، پاسخگوی بخشی از مسئولیتهای اجتماعیمان باشیم. در حقیقت سعی کردهایم با تمرکز بر خود و گسترش این مقوله، آن را از قالب پیشتعریف شده خارج کنیم. دایره «خود» الان تنها معطوف به شخص نیست، بلکه خانواده، دوستان، همکاران، قومیتها، نژادها، زبانها و به تعبیر آنتوان سنت اگزوپری، زمین انسانها (terre des homme) را زیر چتر خود میگیرد.
-لطفاً در خصوص امور خیریه و بنیادی که شما و همسرتان موسسش هستید؟توضیح دهید؟
شکلگیری کانون با اشتغال همسرم در سازمان آب و فاضلاب شهرستان ورامین، رابطهای تنگاتنگ دارد. مشاهده نیاز خانوادهها در سطوح مختلفِ اقتصادی، آموزشی و درمانی ما را بر آن داشت تا در ابتدا با دو مرکز حمایت از معلولین شهید باهنر و مرکز شبانهروزی نگهداری از کودکان شهید فیاضبخش همکاریمان را آغاز کنیم. در ادامه، با درسآموختههای ناشی از همکاری با نهادها و با علم به سختیهای راه با مشارکت کارکنان و مدیران شرکت آب و فاضلاب ورامین با ثبت یک سمن(سازمان مردمنهاد) تصمیم گرفتیم با برنامهریزی در حوزهای محدود ولی تخصصی و بصورت هدفمند وارد گود شویم. در نهایت در سال ۱۳۹۱ پروانه تاسیس را از بهزیستی برای کانون دریافت و به شماره ۳۱۳ به نام “سرو امید آفتاب” به ثبت رساندیم. در گامهای نخست تنوع، تکثر و شدت نیازمندیها چنان بودند که همواره با موضوعاتی حیاتی درگیر بودیم که نیازمند واکنش اضطراری بودند، اما اغلب ما را از اجرای برنامهها باز میداشتند. با گذشت زمان، موضوع کودکان آرام آرام از حاشیه به متنِ توجه ما راه پیدا کرد. کودکان معصوم، رها شده به حال خود و در مواقعی مورد سوء استفاده قرار گرفته، به مهمترین دغدغههای ما بدل شدند با دستهبندی آنها، نیازهای متناسبشان را هم شناسایی کردیم و برای هر کودک/خانواده پروندهای تشکیل دادیم. مثلا وقتی دیدیم بسیاری از خانوادهها با قرار گرفتن در تنگنای مشکلات مالی و برخی هم به دلیل گرفتاری در دام اعتیاد، فرزندانشان را به کار کردن وا میدارند، در فاز اول این خانوادهها را شناسایی و بعد با جمعآوری کمکهای مالی نیازهای روزمره آنها را تامین کردیم تا از اجبار به کارِ کودکان جلوگیری و آنها را به ادامه تحصیل هدایت کنیم. با درگیری عمیق با مشکلات خانوادههای تحتِ پوشش، به این باور رسیدیم که تحصیل یا حرفهآموزی، مسیر گریز از چرخه فقر و بنبست ناکامی و تنها روزنی است که توان تغییر فردای این کودکان را دارد.
در چشمانداز ۵ ساله فعالیتهای ما، راهاندازی یک مجتمع حمایتی کودکان در شهرستان ورامین در اولویت قرار دارد تا فعالیتهای مختلف حمایتی و آموزشی کانون در این مجموعه متمرکز شود. خوشبختانه زمین مجتمع در منطقه کلاته (که از مناطق محروم ورامین است) تهیه و طرحهای اولیه آن نیز آماده شده است.
بسیاری از همکاران به مجموعه ما لطف دارند که چون مطمئن نیستم ذکر اسامی مورد پسندشان باشد، تنها به پیشنهاد طرح باران توسط آقای مهندس مرادی پور اشاره میکنم که تعداد قابل توجهی از همکاران عضو آن هستند و ماهیانه کمکهای نقدی خود را از طریق خانم مهندس پورمند برای امکان ادامه تحصیل ۱۶ کودک اهدا مینمایند. همچنین برخی از همکاران گرامی با مشارکت در طرح “سرپرستی مجازی کودک” کودکانی را تحت پوشش قرار دادهاند. ویژگی این طرح آن است که علاوه بر رفع مشکلات مالی بر سر راه تحصیل کودکان، فعالیتهای درمانی، پایشهای پزشکی و دندانپزشکی سالیانه و نیز بیمهشدن کودکان مشمول این طرح میسر میشود. در دوسال گذشته، با آهنگسازی و سرپرستی آقای مهندس کامبیز مفتاحی، دو کنسرت در حمایت از “طرح خورشید” کانون اجرا شد. در این طرح کودکان مبتلا به اعتیاد شناسایی، درمان کامل و به تحصیل بازگشت داده میشوند. علاوه بر این موارد در فراخوانهای موردی از قبیل کمک برای آسیبدیدگان زلزله اخیر در کرمانشاه، همکاران مدیریت مهندسی و ساختمان، همراهی ویژهای با فعالیتهای کانون داشتهاند.
طرحهای متنوع و کاربردی دیگری نیز وجود دارد مانند “طرح درمان” برای کودکان بیمار، “طرح آموزش” برای کودکان ترک تحصیل کرده یا در آستانه ترک تحصیل، طرح “بورسیه تا دانشگاه” برای کودکان دبیرستانی، “طرح آموزش مهارتهای زندگی” برای کودکان و مادران، “طرح توانمندسازی و کارآفرینی” برای سرپرستان خانواده، “طرح شادمانیهای کوچک” برای فراخوانهای شادی در ایام ویژۀ سال از قبیل عید نوروز و آغاز سال تحصیلی که تمامی این طرحها در تارنمای کانون به آدرس /www.kanoonesarv.org [2] و آدرس تلگرام @kanoonesarv به صورت کامل توضیح داده شده است.
– آیا این کمکها تنها جنبه مالی دارد یا از نظر معنوی و درونی نیز یاری میشوند؟
اتفاقا بخش محوری توجه ما، تمرکز بر فعالیتهای حمایتی غیر مادی است از قبیل رفع مشکلات رفتاری و شخصیتی از طریق مشاوره روانشناسی، ایجاد انگیزه برای تغییر، استعداد یابی، افزایش اعتماد به نفس و آموزش مهارتهای مختلف زندگی و… عمده این فعالیتها از طریق همکاریهای داوطلبانه عزیزانی میسر میشود که یا از طریق ارائه کمکهای مشاورهای و روانشناسی و یا برگزاری کارگاههای آموزشی خلاقانه و شاد برای کودکان با ما در ارتباط هستند. در این زمینه، از الگوهای حقوق کودک و مددکاری کودک سازمان یونیسف و دیگر سازمانهای پیشرو نیز استفاده کردهایم. با این وجود نمیتوان انکار کرد با وجود اینکه دغدغه اصلی ما ارائه حمایتهای معنوی به کودکان است، اما فقر و نیازهای مادی و درمانی اصلیترین مشکلات بر سر راه تغییر آینده این کودکان هستند و رفع نیازهای مادی خانواده، پیشنیاز ورود به سایر عرصههای حمایتی است.
علاوه بر این، اجرایی کردن بسیاری از ایده های حمایتی هم به فراهم نمودن بستر مالی نیازمند است. به عنوان مثال دوستان عزیزی بصورت داوطلبانه و رایگان، از نقاط مختلف تهران و حتی کرج برای آموزش کودکان به محل کانون می آیند، اما برای رفت و آمد کودکان که عموما از مناطق روستایی اطراف ورامین هستند و برای تغذیه میان وعده و تهیه غذای آنها و مواردی از این دست نیاز به تامین مالی هست و یا برای کودکانی که تحت کودک آزاریهای شدید خانوادگی قرار گرفتهاند، به مشاورههای تخصصی روانشناسی و گاه استفاده از وکیل نیازمندیم که قطعا هزینهبر خواهد بود.
– با توجه به مشکلات متعدد چه عواملی باعث فعال بودن شما در این زمینه گردیده است ؟
علاقه و ایمان به ایجاد تغییر در ساختارهای سلب و سنگین، مشوق و انگیزه ما برای ادامه دادن به فعالیت است و شنیدن خندهها و دیدن شادمانی کودکان در چشمانداز آیندهای به دور از اعتیاد و آسیب، ما را به تلاش هرچه بیشتر متعهد کرده است. شاید بشود این نگرش را به ورزش کوهنوردی تشبیه کرد: قبل از برداشتن اولین قدمها، وقتی از پایین به کوه نگاه میکنیم، دیدن ابهت و بزرگی آن ممکن است باعث شود تا نتوانیم هیچ حرکتی بکنیم. اما هرچه بالاتر میرویم با وجود فشارهایی مثل خستگی، کمبود اکسیژن و تشدید سرما آن ابهت و بزرگی، آرام آرام و به ناچار در برابر قدمهای کوجک و اراده راسخ ما، تسلیم خواهد شد.
– لطفاً بهترین خاطرهای که در زمینه فعالیت های خود دارید بیان کنید ؟
فاطمه دختر معتاد ۹ سالهای که در اثر اعتیاد حتی صدایش حالتی دورگه پیدا کرده بود و دستانش به شدت میلرزید و در صورتش اثری از شادابی کودکانه به چشم نمیخورد، پس از خروج از کمپ ترک اعتیاد آنقدر تغییر کرده بود که احساس کردم با کودک دیگری مواجهم. خنده و نگاه معصومانهاش که حالا رنگ و بوی دیگری دارد، تمام خستگیها را از تنمان بیرون ریخته است. حالا پس از گذشت سال ها وقتی او را می بینیم که خوشحال است، درس می خواند، به زندگی علاقهمند است و امسال هم با اشتیاق خودش را برای کنکور آماده میکند، تمام شادیهای دنیا در اختیارمان قرار میگیرد.
– از نظر شما خوشبختی در چیست ؟
سوال سختی است چون فکر میکنم خوشبختی مفهومی نسبی است که به پارامترهای زیادی هم وابسته است. مثلا در روابط انسانی کسی که از احاطه شدن هراس دارد، ممکن است خوشبختیاش را در گرو فراموشکردن و دور شدن بداند و در مقابل، کسی هم که از طردشدن میترسد احتمالا تلقیاش از خوشبختی، ایجاد ارتباط و نزدیک شدن است. در هر صورت، اگر نخواهم کلیگویی بکنم باید بگویم آنهایی که چراغ راه ما بودهاند این نکته را از زبان شاملو به درستی در چند عبارت، خلاصه کردهاند: توان دوست داشتن، شهامت دوستداشتهشدن و رعایت انسان.